یک قدم تا اجابت

نوشته شده توسط فاطمه فقیهی پزشکی در 1396/03/11

برایش یک رویا بود که دستش را به سقف آسمان بچسباند، دخترک سه ساله‌ام را می‌گویم، فکر می‌کرد اگر بالای کوه خضر نبی(ع) برود رویایش محقق خواهد شد! اصرارهای گاه و بی گاهش بالاخره ما را مجاب کرد تا با یک کوه‌پیمایی خانوادگی او را به آرزوی کودکانه اش برسانیم.

هیچ وقت آن شب را فراموش نمی‌کنم، ذوق دخترم برای رسیدن به آسمان همراه شده‌بود با نسیم‌های یواشکی بهاری که صورت‌مان را نوازش می‌کرد…

ریحانه‌ام شادمانه می‌دوید تا زودتر آسمان را در آغوش بکشد. در بین راه یک ریز حرف می‌زد و با آب و تاب از آسمان می‌گفت. بالای کوه اما با تعجب گفت: عه! چرا دستم نرسید؟! آسمون خیلی دوره!

خنده‌مان گرفته بود، اما خوشحال بودیم که با اندک زحمتی آرزویی بزرگ را پاسخ داده‌ایم.

این روزها گاهی فکر می‌کنم اطراف همه ما شاید همین نزدیکی‌ها، پر باشد از آرزوهای بزرگ که گرچه برای صاحبان‌شان بزرگ‌ند اما با قدم‌های کوچک رنگ اجابت می‌گیرند…