آن روزها که نه کنکوری بود و نه دانشگاهی، دانشمندانی بودند که به شوق یادگیری و فهم دانش از این شهر به آن شهر سفر می کردند، از چنگ پادشاهان می گریختند تا مبادا علمشان دست مایه «قدرت» و «ثروت» قرار گیرد.
اما امروز . . .
سالهاست که نام کنکور و ورود به دانشگاه ذهن جامعه ما را پر کرده است
از تبلیغات شهری و تلویزیونی و کتب آموزشی، تا اشتغال و ازدواج و خدمت سربازی و . . .
جوان امروز ما محصور قانون نانوشته ای است که می داند تا سد کنکور را رد نکند و حداقل دست مایه ای به نام «لیسانس» را دریافت نکند، نه از اشتغال خبری هست و نه ازدواج و لاجرم باید خود را به سرعت برای خدمت سربازی آماده کند!
انگیزه های ورود به دانشگاه آنقدر زیاد و متنوع است که طلب دانش گاهی به آخرین پله آن هم نمی رسد و انگار دستیابی به «قدرت» و «ثروت» جزء اولین اهداف و انگیزه ها قرار می گیرد.
گویی که تنها هدف دانشجو اشتغال است و دانشجویی لاجرم باید به اشتغال ختم شود
حال فرقی نمی کند که مثلاً فارغ التحصیل کشاورزی پشت باجه بانک بنشیند و دانش آموخته حقوق راننده تاکسی باشد
و اینجاست که با وجود انبوه دانشگاه و دانشجو در سراسر کشور هنوز تعداد «دانش- جو»یان ما در اقلیتند!
بسیار اندکند آنها که به راستی در طلب علم و دانش پا به دانشگاه می گذارند و حقیقتاً در طول دوران تحصیل خود «دانش - جو» باقی می مانند!
به امید روزی که همه دانشجویان ما حقیقتاً «دانش - جو» باشند!