روزهای اول شکستگی دستم به کاش و کاشکی گذشت؛ کاش بیشتر مراقب بودم، کاش آن اتفاق نمیافتاد…
کم کم دیدم افسوس خوردن فقط اوضاع را سختتر میکند. فرصت مناسبی بود تا یک ماه زندگی کردن با یک دست را تجربه کنم. اول مشکل بنظر میرسید اما هر چه میگذشت تعجبم بیشتر میشد، آنقدر که شهامتم گل کرد و با یک دست، آن هم دست غیر غالب! موهای دخترم را کوتاه کردم. نتیجهی کار باور نکردنی بود.
حالا که چند روزی تا باز کردن گچ دستم باقی نماندهاست من به کار کردن با یک دست عادت کردهام. با خود میگویم تجربهی خوبی بود، به آن سختیها هم که فکر میکردم نبود. تازه کلی هم پیشرفت کردم.
به این میاندیشم که سختیها مثل یک نردبان دوطرفه میمانند که ما در نیمهی آن ایستادهایم. تصمیم با ماست؛ اینکه از نردبان مشکلات بالا برویم یا به پایین سقوط کنیم.
مسیر زندگی، نردبانهای بسیار دارد که خداوند خود فرمود: به حقیقت انسان را در رنج و مشقت آفریدیم. (1)
از خدا می خواهم ما را دراین مسیر یاری دهد.
پ.ن………………….
لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ (آیه 4 سوره بلد)