خنکای آب حین شستن ظرف ها در شبانگاه، بدجور لبانم را به وسوسه انداخته بود، لبانم را به آب های مشت کرده ام گره زدم و سیراب شدم.
برق نگاه پسرکم مرا به خود آورد : «مامان منم آب می خوام»
لیوانی را با ظرافت شستم و پر از آب کردم. به سمتش بردم، پس زد، نخورد! «منم می خوام با دستام آب بخورم»
منع خوردن آب با دست درسی بود که بارها در گوشش خوانده بودم، خودم خرابش کردم، یک لحظه غفلت تمام آنچه برایش چیده بودم خراب کرد…
نمی دانم تا بحال دیگر از من چه چیز خلاف گفته هایم دیده و شنیده! خدایم رحم کند…
پ.ن……………………………
امام صادق (ع): هر گاه عالم به علمش عمل نکند اثر موعظه اش از دل ها زایل می شود، آن چنان که باران از روی سنگ صاف می لغزد…