سفر اربعین ظاهراً همان سفر زیارتی کربلاست اما با کمی تفاوت:
برای سفر کربلا سوار وسیله نقلیه می شوی، مستقیم به هتل می روی و تنها به حرم و شاید کمی بازار قناعت می کنی و باز می گردی.
اما در سفر اربعین چند روز با مردم عراق زندگی می کنی، در کنارشان می خوابی با آنها غذا می خوری و دردهایشان را می چشی:
زنی که کیفش دزدیده اند و در نیمه شب درست بالای سر تو فریاد می کشد و ناله می کند.
کودکی که نیمه شب در کنار مسجد کوفه برای مسافرکشی فریاد «کربلا کربلا» سر می دهد.
راننده تاکسی که فارغ التحصیل حقوق است و به خاطر بیکاری به رانندگی رو آورده و برایت درد دل می کند.
دختر کوچکی که با ایما و اشاره برای تو جای خواب فراهم می کند و خودش جای خوابت را می اندازد.
و آن رزمنده عراقی که سالهای عمرش را با رژیم بعث جنگیده و فرزندانش به دست صدام کشته شده اند و با عشق تمام از تو در خانه اش پذیرایی می کند.
و ….
تازه می فهمی که چقدر با آنها شباهت داری و چقدر می توانی دوستشان داشته باشی.
شاید در هیچ سفر دیگری این فرصت برایت پیش نیاید که با مردم سرزمین دیگری زندگی کنی!