روسری های اجباری

نوشته شده توسط Zahra.Dn در 1396/01/15

وقتی بلیط تهران آتاتورک را برایم ایمیل کردند، اصلا فکر نمی کردم جرأت تنهایی سفر کردن، آن هم به خارج از کشور را داشته باشم. هر چه بود پرینت بلیط را گرفتم و به سمت فرودگاه امام خمینی (ره) حرکت کردم. دم دمای عید بود و فرودگاه پر بود از مسافرینی که برای تعطیلات خارج از کشور را برای گردش خود انتخاب کرده بودند.

بعد از سه ساعت معطلی در فرودگاه و گذشت از صف بازرسی وارد هواپیما شدیم. صندلی من کنار یک خانواده سه نفره جا گرفت، بعد از این همه مدت سکوت و نگاه کردن، نشستن در کنار خانم خانواده برایم غنیمت بود، سر صحبت باز شد و صدای روشن شدن موتور هواپیما فضا را ساکت کرد.

به محض روشن شدن موتور هواپیما فقط شاهد بالا رفتن شال و روسری ها بودم به جز خانمی که در کنارم هم صحبتم شده بود. بعد از گذشت تقریبا سه ساعت پرواز به فرودگاه آتاتورک استانبول نزدیک شدیم، همسفرم دستش را به گوشه ی شالش کشید و آهسته آهسته آن را به سمت گردنَش سرُ می داد، هواپیما که کامل نشست، شال او هم کامل از سرش برداشته شد و سریع خداحافظی کرد و رفت. تازه فهمیدم حضورش کنار من که چادر به سر داشتم باعث معطلی در برداشتن حجابش بود.

همینجا بود که هزاران علامت سوال گوشه ذهنم گره خورد، معطلی در برداشتن حجابش احترام به من بود؟ یا برداشتن حجابش همرنگ جماعت شدن؟