چرا به نبودن نمی‌اندیشیم!

نوشته شده توسط پگاه پرهون در 1398/03/09

​کمتر از پنج روز دیگر ماه مبارک رمضان تمام می‌شود.

هرسال قصد می‌کنم که هروز از ماه را یک مطلب بنویسم که در آخر ماه حدود سی مطلب تازه وناب داشته باشم، اما هرسال دوامش فقط چند روز است و باقی روزها دستانم بروی کیبورد خشک می‌شود و باقی صفحات ورد سفید می‌ماند، نه اینکه موضوع نداشته باشم بلکه به ماه رمضان سال بعد فکر می‌کنم که اگر این ماه نشد، ماه رمضان سال آینده وقت دارم.
اولین چیزی که به خودم می‌گویم، این است که چقدر اراده‌ام ضعف دارد و خودم نمیدانم.

وقتی که اراده می‌کنی٬ اما زمان عمل از آن می‌گریزی!
مانند: کسی که می‌خواهد سیگارش را ترک کند٬ می‌گوید: از شنبه، همان شنبه‌ای که هیچ وقت نمی‌رسد!
خیلی از کارهای ما نیز همین طور است. 

وقتی میخواهیم عملی را ترک یا انجام دهیم، برای خودمان هزار جور برنامه میریزیم. وقتی نوبت به عمل می‌رسد٬ سست می‌شویم. مانند معتادان می‌لرزیم و به شنبه‌ها چشم میدوزیم که اینبار هم اگر نشد، اشکالی ندارد. شنبه زیاد است.
چرا به نبودن نمی‌اندیشیم؟!