آرشیو برای: "اردیبهشت 1396"
خرمشهر ها در پیش است
روزها و ساعتهای پر فراز و نشیب و متلاطمی رو سپری کردیم. اما چه کنیم که همان بازیهای نازیبا، ما رو از داشتن و چشیدن طعم خوش دولتی خدوم و جهادی و باتقوا محروم کرد. فارغ از همهی تحلیل های موجود انچه مهم و حیاتی است بازسازی بدنهی نیروهای انقلابی و حفظ… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
طرح 2+1
چند روز پیش امام خامنه ای در دیدار با اقشار مختلف مردم بر حضور و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات تاکید کردند و فرمودند که همه ی جهانیان نظاره گر ما هستند. بعد از این فرمایشات بنده و جمعی از دوستان بر ان شدیم که کاری بکنیم در راستای تقویت حضور مردم. یکی… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
همه باهم..
امروز روز آخر تبلیغات انتخاباتِ فردا قراره همه برن پای صندوق رأی و به انتخاب خودشون رأی بدن. این روزها خیلیها بدون هیچ ترس و واهمه ای رأی خودشونو اعلام کردن و گفتند که کاندید مورد اعتمادشون چه کسیِ؟ بعضی ها هم اما.. ترسیدن. از تهمتی که به خاطر… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
شاه سوال خوشبختی
خونه ما معمولا تلوزیون خاموشه و فقط زمانی که به درد کلافگی دچار میشم به ناچار میرم سراغ کنترل و دکمه قرمزشو با بی میلی فشار میدم..گاهی اوقات انگار بخت با من یاره و درست زمانی روشنش میکنم که یه برنامه نزدیک به ذائقه من درحاله پخشه.. مثلا نمایش آشپزی… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
حاضر غائب
چقدر این روزها دست و پاگیر شده ای قرار بود همیشه و همه جا زینت گفتار و کردارمان باشی اسمت را به چه زیبایی میخوانند اما راه و رسمت را نمی شناسند بوی تو از کردار و گفتارشان به مشام جانمان نمیرسد برخی گویی تماما دهان شده اند و تو را ادعا دارند اما… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
مهربانترین دستهای ذغالی
برایش فرقی نمیکند، صبح باشد یا شب سقف بالای سرشان همیشه تاریک است و صورتشان سیاه اما آسمان دلشان، به صافی سقف آبی خداست که شاید سهم کمی از دیدنَش داشتهاند و دستهای به ظاهر از نفس افتادهشان، همان دستهاییست که سکوت شب را میشکند و امروز من از… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
قرقگاه خدا
چند سالی میشود که بخاطر همسرم ساکن شهر بوشهر هستیم، سعی کردم من هم پا به پای ایشان کموبیش فعالیتهای تبلیغی انجامدهم، یکی از دوست داشتنیهای من شاید همین برگزاری جلسات حلقهی صالحین برای بانوان این منطقه باشد. جلساتی که مادران و دختران با شور و… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع
مرا عهدی ست با جانان
سجاده ی نماز را که جمع می کنم، از روی عادت شروع می کنم به خواندن دعای عهد. بی سر و صدا بساط صبحانه را جور می کنم، صدای قل قل کتری سکوت اول صبح را می شکند. یاد صدای قُل قُل سماور مادربزرگ می افتم… یاد آن تسبیح زرد رنگش که همیشه در دست داشت، ذکر می… بیشتر »
ارسال شده در بدون موضوع